جدول جو
جدول جو

معنی فرلی آباد - جستجوی لغت در جدول جو

فرلی آباد(فَ رَ)
دهی است از دهستان بزچلو بخش وفس شهرستان اراک، واقع در 9هزارگزی شمال باختری کمیجان. ناحیه ای است کوهستانی، سردسیر، و دارای 428 تن سکنه. از قنات مشروب می شود. محصولاتش غلات و بنشن است و قلمستان هایی نیز دارد. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام آبادیی است در شرق شهر کرمان در بن درسرآسیاب، و به بن دربالی آباد نیز معروف است، صاحب تاریخ کرمان (وزیری) گوید: بعلیاباد را این زمان باغ سرآسیاب گویند، (ص 86)، ظاهراً این آبادی منسوب است به ابوعلی بن الیاس حاکم کرمان که از جانب سامانیان بر این نواحی حکومت داشته است و به باعلی آباد تغییر صورت یافته و بعلی آباد شده و امروز مردم بالی آباد گویند، و رجوع به تاریخ کرمان چ باستانی پاریزی ص 61 و 86 و 93 و 180 و 463 و فهرست تاریخ سلاجقۀ کرمان و مواهب الهی ص 120 شود، جمعی برهمن بمعنی وزیر در لغت هندی، (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد. موقع جغرافیایی آن تپه ماهور و سردسیری است. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از چشمه ها و محصول آن غلات و لبنیات و پشم. شغل مردم آن زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مِ نُ اِوْ لَ)
دهی است از دهستان شهر نو بالا ولایت باخرز طیبات شهرستان مشهد در 90هزارگزی شمال غربی طیبات، در دامنۀ معتدل واقع و دارای 235 تن سکنه است. آبش از قنات، محصولش غلات و بنشن، شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
دهی است از دهستان چالان چولان بخش حومه شهرستان بروجرد. واقع در 27 هزارگزی جنوب بروجرد و کنار راه شوسۀبروجرد به دورود، با 176 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان قهاب صرصر بخش صیدآباد شهرستان دامغان. سکنۀ آن 320 تن. محصول عمده آنجا غلات و پسته و انگور و پنبه و حبوب و صنایعدستی زنان آنجا کرباس بافی است. آب آن از قنات و راه آن فرعی است. مزرعۀ قاسم آباد جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان دشمنزیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در 52 هزارگزی راه فرعی هرایجان به اردکان. ناحیه ایست کوهستانی و دارای آب و هوای معتدل و مالاریایی، و 284 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. محصول آن غلات و برنج و حبوبات است. اهالی به زراعت و گلیم بافی اشتغال دارند. راه آن مالرو است. این ده دارای دبستان و معدن سنگ گچ است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). و نیز رجوع به فارسنامۀ ناصری ص 304، بلوکات فارس، بلوک ممسنی شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان میزدج از بخش حومه شهرستان شهرکرد که دارای 1627 تن سکنه است، آب آن از چشمه و رود خانه محلی و محصول عمده اش غله و کار دستی زنان گلیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در هفده هزارگزی شمال خاوری الیگودرز و سیزده هزارگزی شمال شوسۀ الیگودرز به گلپایگان. ناحیه ای است واقع در جلگه و معتدل و دارای 1075 تن سکنه است. از چاه و قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات، لبنیات، چغندر، پنبه و صیفی است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند. صنایع دستی زنان کرباس و قالی بافی است و راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(فَ رَ)
قصبۀ مرکزی دهستان رودپی از بخش مرکزی شهرستان ساری که در 25هزارگزی شمال ساری واقع است. ناحیه ای است واقع در دشت، معتدل، مرطوب و دارای 680 تن سکنه است. از رود خانه تجن مشروب میشود. محصولاتش برنج، غلات، پنبه، کنف، کنجد، صیفی و ابریشم است. اهالی به کشاورزی، کسب و صید گذران میکنند. ده باب دکان و یک دبستان دارد. باشگاه نظامی و شعبه شیلات آن در کنار دریا واقع است. راه شوسه به ساری دارد. خرابه هائی از آثار و ابنیۀ دورۀ صفویه در آنجا دیده میشود. از مراتع آن گله داران چهاردانگه و دودانگه استفاده مینمایند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ رُ)
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد، واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری کوهدشت و هشت هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو خرم آباد به کوهدشت. ناحیه ای است واقع دردامنه، معتدل و دارای 300 تن سکنه. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و لبنیات است. اهالی به کشاورزی وگله داری گذران میکنند. هنر دستی آنها سیاه چادربافی است. راه اتومبیل رو دارد. ساکنین از طایفۀ گراوند وچادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
از قرای مرو است. (معجم البلدان). در دوفرسخی مرو است. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قُ)
دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 13هزارگزی شمال مهاباد. در مسیر شوسۀ مهاباد به ارومیه. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 217 تن است. آب از رود خانه مهاباد و محصول آن غلات، توتون، چغندر، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است. راه شوسۀ دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
دهی است از بخش نجف آباد شهرستان اصفهان، دارای 197 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله، بادام، صیفی، انگور و سیب زمینی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(هَِ لِ)
دهی است از بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان که در 17هزارگزی صحنه و یکهزارگزی شمال شوسۀ کرمانشاه به همدان واقع و دارای 30 تن سکنه است. از رود خانه زردآب مشروب میشود. محصول عمده اش غلات، برنج و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی از دهستان آختاچی بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 226 تن سکنه و آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(فَرْ را)
موضعی است در فارس. پیرنیا نویسد: در یک وادی در سه منزلی فیروزآباد (فارس) از طرف غرب بنای کوچکی است که خیلی خراب شده و به واسطۀ همین دوجهت مورد توجه زیاد نیست ولی گنبد آن قابل توجه و دقت است زیرا روی چهار جرز قرار گرفته و این جرزها رااتاقهایی به هم پیوسته است. این گنبد در فن معماری مرحله ای را نشان میدهد که فن طاق زنی از آن و چند مرحلۀ دیگر گذشته تا به شکل مدور درآمده است. بنای فیروزآباد و سروستان و فراش آباد را اکثر علمای فن از دورۀ ساسانیان میدانند، ولی دیولافوا که در 1880 میلادی این بناها را دیده عقیدۀ راسخ دارد که از دورۀ هخامنشی است و این کاخها را متعلق به والیانی میداند که در این دوره حکمران آن نواحی بوده اند. چون طاقها و گنبدهایی که در این محل دیده میشود در عمارات تخت جمشید و شوش نیست. (از ایران باستان ج 2 صص 1617-1618)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد که در 6هزارگزی شمال باختری اردل و یکهزارگزی جادۀ کوهرنگ واقع است، سکنۀ آن 33 تن است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود، محصول عمده اش غلات و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(فَ ری یِ)
دهی است از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاه واقع در نه هزارگزی خاور کوزران و سه هزارگزی باختر رود خانه مرگ. ناحیه ای است وسیع واقع دردشت سردسیر و دارای 120 تن سکنه است. از سراب میرعزیزی مشروب میشود. محصولاتش غلات، حبوب، لبنیات، توتون، چغندرقند، صیفی و برنج است. اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است. در تابستان اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد، دارای 125 تن سکنه، آب آن از رود خانه بادین آباد، محصول آن غلات، توتون و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی آن جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از بخش روانسر شهرستان سنندج، دارای 124 تن سکنه، آب آن از رود خانه قره سو و سراب روانسر، محصول آن غلات، حبوبات، صیفی، لبنیات و چغندرقند است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از بخش میامی شهرستان شاهرود. دارای 750 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول عمده آنجا غلات و میوه و لبنیات و صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
پیش بندر شهر ساری که در بیست کیلومتری شمال این شهر واقع شده
فرهنگ گویش مازندرانی